معنی سیال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سیال. [س َ] (اِ) یاسمین را گویند و آن سفید و زرد میباشد. (برهان) (آنندراج). یاسمین. (بحر الجواهر) (تحفه ٔ حکیم مؤمن).
سیال. [س َی ْ یا] (ع اِ) نوعی از درخت انگور یا خار. (آنندراج). عُض ّ. (منتهی الارب). قسمی از عضاه است. (یادداشت بخط مؤلف). شبهان. شاباهی. شاباهان. فالیورس. (یادداشت بخط مؤلف). || (ص) روان. (آنندراج). جاری. روان. (ناظم الاطباء). جاری شونده. || رقیق. (آنندراج) (غیاث). || نوعی از ماهی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
(ص.) بسیار روان، روان، جاری. [خوانش: (سَ یّ) [ع.]]
بسیارروان،
آب روان، جاری،
بسیار روان، جاری
آبگون
جاری، روان،
(متضاد) راکد، آبکی، رقیق، رو، مایع،
(متضاد) غلیظ
نام مرتعی نزدیک لاکوم سوادکوه
درخت لرگ، چوب نامرغوب
نام تپه ای در حوزه ی آلاشت
آب روان و جاری
سَیّال، بسیار روان- جاری