معنی سیاه مست در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سیاه مست. [م َ] (ص مرکب) بدمست. (آنندراج). مردم مست افتاده بیهوش. (ناظم الاطباء). مست طافح. مست مست. مست خراب.

فرهنگ معین

(مَ) (ص مر.) بسیار مست.

فرهنگ عمید

کسی که بر اثر نوشیدن نوشابۀ الکی از حالت طبیعی خارج شده باشد، بد‌مست، بسیارمست،

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) مست مست مست طافح.

پیشنهادات کاربران

سرانداز

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر