معنی سیاه چال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سیاه چال. (اِ مرکب) زندان تاریک. جای تار و گودی که کودکان را بدان ترسانند. || گوی تاریک که گناهکاران را در آن بند کنند. (یادداشت بخط مؤلف).
(اِمر.) زندان تنگ و تاریک.
۱.جای گود و تنگ و تاریک،
زندان و جای تیره و تاریک در زیر زمین،
زندان تاریک
محل گود و تنگ و تاریک، زندان تنگ و تاریک: میخواهند مرا در سیاه چال فراموشی بیندازند.