معنی سیرابی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سیرابی. (اِ مرکب) شکنبه. بزرگترین قسمت معده ٔ نشخوارکنندگان. سیرآبی.

فرهنگ معین

(اِ.) شکنبه گوسفند.

فرهنگ عمید

سیری از آب،
[مجاز] طراوت و آبداری،

خوراک آبدار مانند آبگوشت که از شکمبه و شیردان گوسفند درست می‌کنند،
شکمبه،

حل جدول

شکمبه گوسفند

مترادف و متضاد زبان فارسی

شکنبه، شکمبه، سیراب

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر