جدول یاب باشگاه حل جدول مسابقه جدول واژه های پیشنهادی درخواست معنی امکانات سایت وبلاگ جدول یاب فال حافظ استخاره آب و هوا نظرسنجی ها اوقات شرعی کشور های جهان
قوانین | تماس با ما | درباره ما

معنی سی ام در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سی ام. [اُ] (عدد ترتیبی، ص نسبی) در مرحله ٔ سی. سی امین. (فرهنگ فارسی معین): و چندان توقف نمود [عبداﷲ عامر] که جور را بستد در سال سی ام از هجرت. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 116).

فرهنگ عمید

آن‌که یا آنچه در مرتبۀ سی‌ واقع شده، سی‌امین،

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) در مرحله سی سی امین.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر
سی ام: سی ام. [اُ] (عدد ترتیبی، ص نسبی) در مرحله ٔ سی. سی امین. (فرهنگ فارسی معین): و چندان توقف نمود [عبدا... سی ام: آن‌که یا آنچه در مرتبۀ سی‌ واقع شده، سی‌امین، سی ام: (صفت) در مرحله سی سی امین.