معنی شاتو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شاتو. (ترکی، اِ) زینه و پله ٔ نردبان. (ناظم الاطباء). || نردبان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام) (غیاث). و به تازی سلم خوانند. (آنندراج):
کجا بر کنگر قصرش کمندافکن توان گشتن
کجا بر بام گردون میتوان بنهاد شاتو را.
نصیرالدین بدخشانی (از فرهنگ نظام).
کمند زلف تو را دست میزند عاشق
که آشنا نبود بام وصل شاتو را.
نصیرالدین بدخشائی (از فرهنگ نظام و آنندراج).

شاتو. [ت ُ] (اِخ) (لو) مرکز کمون شارانت - ماریتیم، در جزیره ٔ اولرون جزو آروندیسمان روش فور؛ دارای 2900نفر جمعیت، بندر کوچکی است در ساحل اقیانوس اطلس.

شاتو. (اِخ) کمون سن - اِ - اواز جزو آروندیسمان ورسای، واقع در کنار رود سن، دارای 15300 نفر جمعیت است.

فرهنگ فارسی هوشیار

ترکی نردبان فرانسوی دز کوشک کاخ

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر