معنی شاد زیستن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شاد زیستن. [ت َ] (مص مرکب) شاد و خرم زندگی کردن. فعل امر از این مصدر را بصورت کلمه ٔ دعا و تهنیت و آفرین بکار برده اند، مانند: شاد زی ! شاد زیید! بزی شاد! همیشه بزی شاد! شاد زید! رجوع به فهرست ولف شود:
شاد زی با سیاه چشمان شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد.
رودکی.
روز ارمزد است شاها شاد زی
بر کت شاهی نشین و باده خور.
بوشکور.
فریدون بریشان سخن برگشاد
که خرم زیید ای دلیران و شاد.
فردوسی.
زمین را ببوسید پس پهلوان
که جاوید زی شاد و روشن روان.
فردوسی.
برستم چنین گفت کای پهلوان
همیشه بزی شاد و روشن روان.
فردوسی.
خورشگر بدو گفت کای پادشا
همیشه بزی شاد و فرمان روا.
فردوسی.
یکی آفرین کرد سام دلیر
که تهما هژبرا بزی شاد دیر.
فردوسی.
ز گیتی پرستنده ٔ فر نصر
زید شاد در سایه ٔ شاه عصر.
فردوسی.
شادزی ای در ظهور معجز تدبیر
روی سیه کرده رسم سحر مبین را.
انوری.

فرهنگ فارسی هوشیار

خرم زندگی کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر