معنی شالوده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شالوده. [دَ / دِ] (اِ) بنیاد عمارت. شاید این لفظ ترکی باشد. (فرهنگ نظام). شالُده. بنیاد. بنیاد نخست دیوار. أس و اساس. پایه. پی. بنلاد. بنوری. بنبری. بنبره. بنوره.

فرهنگ معین

(دَ یا دِ) (اِ.) = شالده: بنیاد، اساس.

فرهنگ عمید

بنیاد، پی ‌دیوار،
طرح و نقشه،

حل جدول

اساس، بنیاد، بنیان، پایه، پی، شالده، قاعده، اصل، زمینه، مبنا، واده، رکن، بن، بیخ، اس، پی
به بنیاد یک عمارت گفته می شود. در برخی منابع ریشه این لغت را «ترکی« دانسته اند.

مترادف و متضاد زبان فارسی

اساس، بنیاد، بنیان، پایه، پی، شالده، قاعده، اصل، زمینه، مبنا، واده

فرهنگ فارسی هوشیار

طرح ونقشه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر