معنی شایست در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شایست. [ی ِ] (مص مرخم) امکان. || شاید بود: دوم را پهنا و عرض خوانند و سوم را ستبر او عمق خوانند و این هر سه اندرجسم بشایست بود گاهی. (دانشنامه ٔ علائی ص 74). || (ن مف مرخم) حلال. مباح. روا. مقابل ناشایست.
- شایست و نشایست، حلال و حرام. رجوع به شایستن شود.

مترادف و متضاد زبان فارسی

جایز، حلال، روا، شایسته، معقول،
(متضاد) ناشایست

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ (مصدر) شایستن سزاوار بودن، امکان، (اسم) حلال جایز مقابل نشایست ناشایست. یا شایست و ناشایست (نشایست) . روا و ناروا، حلال و حرام.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر