معنی شبو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
شبو. [ش َب ْوْ] (ع مص) بلند گردیدن. (از اقرب الموارد). || روشن شدن و درخشیدن چهره پس از تغیر. || روی پا برخاستن اسب. || افروختن آتش. (از اقرب الموارد). || گلوله کردن و به شکل کلاف درآوردن نخ و ریسمان. (از دزی ج 1 ص 726).
شبو. [ش َب ْوْ] (ع اِ) شبا. برف و ریزه های باران. (از اقرب الموارد). || آزار و اذیت. (از ذیل اقرب الموارد).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.