معنی شتات در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شتات. [ش َ] (ع مص) فرقت. (از ذیل اقرب الموارد). || پراکنده شدن. (تاج المصادر بیهقی) (از المصادر زوزنی). متفرق بودن. (فرهنگ نظام). || پراکنده کردن. (منتهی الارب). || (ص) متفرق و پریشان. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب): جاء القوم شتات َ شتات َ؛ آمدند قوم متفرق و پریشان. (منتهی الارب). ج، أشتات. (از اقرب الموارد). رجوع به شت شود.

فرهنگ معین

(اِمص.) پراکندگی، (ص.) پراکنده. [خوانش: (شَ) [ع.]]

فرهنگ عمید

پراکنده شدن،
تفرق، پراکندگی،
(صفت) متشتت، متفرق، پراکنده،

فرهنگ فارسی هوشیار

فرقت، متفرق و پریشان، پراکنده کردن

فرهنگ فارسی آزاد

شَتات، پراکندگی- تفَرُّق- پراکنده- متفرق (جمع:اَشْتات)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر