معنی شش انگشتی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
شش انگشتی. [ش َ / ش ِ اَ گ ُ] (ص نسبی) شش کلکی. (یادداشت مؤلف). دارای شش انگشت. اعنش. آنکه او را شش انگشت بردست باشد. (یادداشت مؤلف). رجوع به شش انگشت شود.
- سادات شش انگشتی، سلسله ای از سادات که به ارث غالباً شش انگشت بر دست داشتند و از این رو پیش عوام شیعه ماننداجاق تلقی می شدند. (یادداشت مؤلف).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.