معنی شفر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شفر. [ش َ] (ع مص) زدن بر کناره ٔ شرم زن در هنگام آرمیدن با وی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). || کم شدن. ناقص گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).

شفر. [ش ُ / ش َ] (ع اِ) کرانه ٔ نیام چشم که مژه بر وی روید. ج، اشفار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). لب پلک که بر آن مژه روید. (یادداشت مؤلف). مژه. (مهذب الاسماء). || کرانه ٔ شرم زن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). || کرانه ٔ رحم. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (مهذب الاسماء). || کسی: ما بالدار شفر؛ نیست در خانه کسی. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). || کرانه ٔ هر چیزی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || تیزی تیغ. (آنندراج: شفرالسیف، تیزی تیغ. (ناظم الاطباء).

شفر. [ش ُ] (ع اِ) شفرالوادی، کرانه ٔ رودبار. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). کرانه ٔ رودبار از جانب بالا. (آنندراج) (ناظم الاطباء).

شفر. [ش َ] (ص) شفک (نابکار و خَلَق شده). (فرهنگ اوبهی). رجوع به شفک شود.

شفر. [ش ِ ف ِ] (اِخ) شارل خاورشناس نامی فرانسه در قرن 19 م. که سیاستنامه ٔ خواجه نظام الملک را به سال 1891 م. و تاریخ بخارا را به سال 1892 م. و سفرنامه ٔ ناصرخسرو را در سال 1881 م. با ترجمه ٔ فرانسه و تعلیقات و فهارس در پاریس بچاپ رسانده و نیز کتابی به نام منتخبات فارسی به سال 1885 م. تألیف کرده است. (از تاریخ ادبی ایران تألیف ادوارد براون ج 3 ص 108) (احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 845 و 1121 و ج 1 ص 39). و رجوع به مأخذ اخیر شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ کناره لبه، پلک، کناره ی چوز، کناره ی زهدان، رود کنار، تیزی تیغ

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر