معنی شوریده‌ حال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شوریده حال.[دَ / دِ] (ص مرکب) دیوانه و مجنون. (از ناظم الاطباء). || آشفته. مجذوب. شیدا:
یکی پیش شوریده حالی نوشت
که دوزخ تمنا کنی یا بهشت.
سعدی.
ندانی که شوریده حالان مست
چرا برفشانند در رقص دست.
سعدی.
مدر پرده ٔ یار شوریده حال
نه طیبت حرام است و غیبت حلال.
سعدی.
بدان ماند اندرز شوریده حال
که گوئی به کژدم گزیده منال.
سعدی.

فرهنگ عمید

آشفته، پریشان‌حال،

حل جدول

آسیمه

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) آشفته پریشان، عاشق، مجنون.

پیشنهادات کاربران

آشفته بخت

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر