معنی شکسته بندی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شکسته بندی. [ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ب َ] (حامص مرکب) عمل و شغل شکسته بند. جبر. ردادی. مجبری. آروبندی. (یادداشت مؤلف). رجوع به شکسته بند شود. || آرام بخشی دلهای شکسته. آسوده ساختن خاطرهای آزرده:
هر کجا دل شکسته ای بینند
کارشان جز شکسته بندی نیست.
خاقانی.
و رجوع به شکسته بند شود.

فرهنگ عمید

بستن عضوی که استخوانش شکسته با تخته و باند،
(اسم) شغل و عمل شکسته‌بند،

فرهنگ فارسی هوشیار

عمل و شغل شکسته بند.

پیشنهادات کاربران

ارتوپدی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر