معنی شکست دادن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
شکست دادن. [ش ِ ک َ دَ] (مص مرکب) شکستن:
به دست غلامان مستش دهم
به چوب شبانان شکستش دهم.
نظامی.
|| منهزم کردن. مغلوب کردن. هزیمت دادن. دچار شکست ساختن: هزم، هزیمت، شکست دادن لشکر دشمن را. (از یادداشت مؤلف). منهزم کردن. (ناظم الاطباء).
از پای درآوردن
مغلوب کردن
(مصدر) مغلوب کردن پیروز شدن بر.