معنی شکم بنده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شکم بنده. [ش ِ ک َ ب َ دَ / دِ] (ص مرکب) شکم خواره. پرخور. عبدالبطن. (از برهان) (ناظم الاطباء). شکم خوار. شکم خواره. شکمی. (آنندراج) (انجمن آرا). حریص بسیارخوار. (غیاث). مبطان. بَطِن. شکم پرست. که خوردن بسیار خواهد.رُس. رژد. بنده ٔ شکم. (یادداشت مؤلف):
نازنده همچو یوز و شکم بنده همچو خرس
درنده همچو گرگ و رباینده چون کلاب.
مسعودسعد.
شکم بنده را چون شکم گشت سیر
کند بددلی گرچه باشد دلیر.
نظامی.
کسی کوشکم بنده شد چون ستور
ستوری برون آید از ناف گور.
نظامی.
شکم بنده بسیار بینی خجل
شکم پیش من تنگ بهتر که دل.
سعدی (بوستان).
شکم بنددست است و زنجیر پای
شکم بنده کمتر پرستد خدای.
سعدی (بوستان).
وگر نغز و پاکیزه دارد خورش
شکم بنده خوانند و تن پرورش.
سعدی (بوستان).
از فقر و فنا میبرد آلوده ٔ دنیا
فیضی که شکم بنده ز ماه رمضان یافت.
کلیم کاشی (از آنندراج).
|| نوکری که به نان تنها نوکری کند. (ناظم الاطباء) (از برهان). بنده ٔ بی ماهیانه که از خوان ولی نعمت جز خوردن بهره نگیرد. (انجمن آرا) (آنندراج) (از تحفه الاحباب).

فرهنگ معین

پرخور، شکم پرست، (کن.) نوکری که به نان فقط چاکری کند. [خوانش: (~. بَ دِ) (ص مر.)]

فرهنگ عمید

شکم‌پرست، شکم‌خواره، پرخور: شکمْ ‌بندِ دست است و زنجیر پای / شکم‌بنده نادر پرستد خدای (سعدی۱: ۱۴۷)،

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ شکمخواره پرخور شکم پرست، نوکری که بنان فقط چاکری کند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر