معنی صاحب قرانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
صاحب قرانی. [ح ِ ق ِ] (حامص مرکب) صفت صاحب قران:
بعمدا علی بن عمران به آخر
رسد زین ریاست به صاحب قرانی.
منوچهری.
زمین را مهیا به مالک رقابی
فلک را مسمی به صاحب قرانی.
فرخی.
صاحب دیوان استیفا که اهل فضل را
اندر او اهلیت صاحب قرانی بوده است.
سوزنی.
در نکویی چون عمادی از سخن
دعوی صاحب قرانی میکنی.
عمادی شهریاری.
مرکز دائره ٔ گیتی ستانی و مدار نقطه ٔ صاحب قرانی. (جامعالتواریخ رشیدی).
رجوع به صاحب قران شود.
صاحبقران بودن،
[مجاز] فرمانروایی،
(اسم) نام عمومی سکههایی که از زمان صفویه تا ناصرالدینشاه قاجار ضرب شده و بر روی آنها ابیاتی نقش میشده که کلمۀ «صاحبقران» یا «صاحبقرانی» در آن ابیات وجود داشته، مانندِ «به گیتی سکۀ صاحبقرانی / زد از توفیق حق عباس ثانی» و یا «هست سلطان بر سلاطین جهان / شاهِ شاهان نادر صاحبقران»، صاحبقران،