معنی صادق خان زند در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

صادق خان زند. [دِ ن ِ زَ] (اِخ) وی برادر کوچک کریم خان است و همواره اطاعت او میکرد. کریم خان وی را با سی هزار سوار و پیاده مأمور فتح بصره کرد. و او شش ماه بصره را سخت در محاصره گرفت. سپس کریمخان، علیمحمدخان ولد محمدخان زند را به یاری وی فرستاد. این دو به اتفاق بصره را فتح کردند. سلطان عثمانی به اعتراض برخاست و کریم خان عبداﷲبیک کلهر را به رسالت روانه ٔ استانبول کرد و کار به مصالحت کشید و صادق خان بصره را تخلیه کرد و رو به شیراز نهاد و چون به یک منزلی شیراز رسید و خبر مرگ کریم خان و قتل خوانین را شنید به رشت گریخت و به هدایت خان رشتی متوسل شد و لشکری فراهم آورد و به جنگ زکی خان روی نهاد. چون زکی خان از قدوم وی مطلع شد، به عزم جنگ با وی بطرف اصفهان حرکت کرد. در یک منزلی اصفهان ابوالفتح خان پسر کریم خان با سران سپاه ساخته زکی خان را کشته و به اتفاق صادق خان بطرف شیراز حرکت کردند. (از مجمل التواریخ گلستانه صص 282- 287). و در ذیل مجمل التواریخ آمده: کریم خان در شب 13 صفر 1193 هَ. ق. درگذشت. و زکی خان بنام تقویت ابوالفتح پسر کریم خان همه ٔ بزرگان زندی را هلاک کرد وسه ماه در شیراز فرمانروا بود. و چون صادقخان در بصره خبر مرگ برادر بشنید بطرف شیراز حرکت کرد و چون نزدیک شهر رسید زکیخان گفت: هر یک از سران همراه صادق خان او را ترک نگویند، زن و بچه ٔ آنان را در شیراز اسیر گیرند. همراهان صادقخان ناچار او را ترک گفتند وبه شیراز آمدند و صادقخان به کرمان گریخت و به سعی محمدحسین حاکم سیستان لشکری فراهم آورد و چون در این وقت خبر قتل زکیخان بدو رسید رو به شیراز نهاد، و مدتی با ابوالفتح خان پسر کریم خان سازش کرد، اما چون ابوالفتح خان بی لیاقت بود و به می گساری میپرداخت، لشکریان، صادق خان را به سلطنت برگزیدند. در سال 1196 هَ. ق. علی مرادخان شیراز را فتح و صادق خان را کور کرد و پسران او را بکشت. و صادق خان پس از نابینا شدن خودکشی کرد. (ذیل مجمل التواریخ گلستانه صص 283- 286).و رجوع به حاشیه ٔ آقای مدرس رضوی بر آن کتاب شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر