صافی خرمی در لغت نامه دهخدا
لغت نامه دهخدا
صافی خرمی. [ی ِ خ ُرْ رَ] (اِخ) از خاصگان ابوالعباس معتضدعباسی است. ابن اثیر در حوادث سال 288 هَ. ق. گوید: چون معتضد به بستر مرگ افتاده و زبان او از حرکت بماند صافی خرمی را بخواست و یک دست بر چشم و دست دیگر به گلو کشید یعنی مرد یک چشم را بکشید و مقصود وی عمرو لیث صفار بود که در زندان بسر میبرد. صافی چون میدانست معتضد در حال مرگ است به دستور خلیفه وقعی ننهاد و چون بمرد و مکتفی بجای وی نشست از حیات عمرو خرسند شد، لیکن وزیر که با عمرو دشمنی داشت کس فرستادتا وی را در زندان بکشتند. (ابن اثیر ج 7 ص 204).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.