معنی صالح آباد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) بخش صالح آباد یکی از بخشهای ده گانه ٔ شهرستان ایلام و حدود و مشخصات آن به شرح زیر است: ازطرف شمال به بخش چوار، از طرف جنوب به بخش مهران، از طرف خاور به بخش ارکواز، از باختر به کشور عراق.
وضع طبیعی:منطقه ای است کوهستانی و هر قدر از شمال به جنوب نزدیک شود ارتفاع کوهها و دشت آن کاسته میشود و به همین لحاظ قسمت علیای بخش، سردسیر و قسمت وسط معتدل و قسمت سفلی (جنوب و غرب) گرمسیر است.
ارتفاعات: امتداد شمال باختری کبیرکوه در شمال شهر ایلام که شمال این دهستان نیز محسوب میشودگره خوردگی مهمی تشکیل داده بنام کوه ماشت نامیده میشود که قله ٔ آن 2658 گز مرتفعتر از سطح دریا و بلندترین کوه بخش میباشد. قسمت جنوب خاوری کوه ماشت به کوه شلم مشهور و ارتفاع آن 2208 گز است. در قسمت مرکزی بخش، کوه شاه نخجیر واقع شده ارتفاع بلندترین قله ٔ آن 1870 گز است. کوه کمرک سرخ و کوه خلیفه در باختر بخش در منطقه ٔ گرمسیر واقع و ارتفاع آن 1006 و 1037 گز میباشد. آخرین رشته ٔ ارتفاعات غربی بخش بنام کوههای کولک کوچک و بزرگ است که در مرز عراق واقع شده و مرتفعترین قله ٔ آن به ارتفاع 984 گز است.
رودخانه: رودخانه های بخش به شرح زیر است: 1- رودخانه ٔ کنجان چم، سرچشمه ٔ آن حدود سرآب آفتاب و گل گل بخش ارکواز بوده از باختر این بخش گذشته وارد بخش مهران میگردد. آب آن بسیار است ولی چون در گودی واقع شده استفاده ای به این بخش نمی رساند. چنانچه در حدود مرتع گچ میرزا، سدی به این رودخانه بسته شود اراضی مستعد امیرآباد و قالبه را مشروب خواهد کرد و ممکن است از فشار آب، مولدبرقی نیز به کار افتد. 2- رودخانه ٔ تنگ گراب، سرچشمه ٔ آن حدود قراء پنج ستون است و پس از گذشتن از تنگ گراب و مشروب کردن قریه ٔ چم آب در جنوب بان ویزه به رودخانه ٔ گدارخوش منتهی میشود. 3- رودخانه ٔ چم سرخ، سرچشمه ٔ آن حدود آب گرمه ٔ جنوب صالح آباد است. پس از گذشتن از تنگ چم سرخ و تنگ شور شیرین بطرف کشور عراق جاری میگردد.
جنگل: کوههای شمال وخاوری بخش مستور از جنگل و اشجار آن اکثر بلوط و بنه است و زغال و چوب از آن تهیه میشود.
این بخش از 28 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده، جمعیت آن در حدود 5500 تن و مرکز بخش ده صالح آباد یا خاصعلی و قراء مهم آن به شرح زیر است: هفت چشمه، شاه آباد، بانقلان، چاله سرا، چشمه کبود. راه شوسه ٔ ایلام به همدان تقریباً در طول بخش کشیده شده و از وسط آن میگذرد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی جزء دهستان سهرورد بخش قیدار شهرستان زنجان، 27000گزی جنوب باختری قیدار، 18000گزی راه مال رو عمومی. کوهستانی، سردسیر. سکنه 414 تن. آب آن از رودخانه ٔ عینجک. محصول غلات. شغل اهالی زراعت. صناعت قالیچه، گلیم، جاجیم بافی. راه مالرو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی از دهستان توابع ارسنجان بخش زرقان شهرستان شیراز، 81000گزی خاور زرقان، 2000گزی راه فرعی کربال به توابع ارسنجان. جلگه، معتدل و مالاریائی، سکنه 71 تن. آب آن از قنات، محصول غلات، چغندر، تریاک، شغل اهالی زراعت، قالی بافی، راه مالرو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی از دهستان نقاب بخش جغتای شهرستان سبزوار، 50000گزی خاور جغتای. سر راه شوسه ٔعمومی جغتای. جلگه، معتدل، سکنه 668 تن. آب آن از قنات. محصول غلات، پنبه، تریاک، زیره. شغل اهالی زراعت، راه اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی از دهستان قصبه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار، 3000گزی جنوب شهرستان سبزوار، سر راه شوسه ٔ ششتمد. جلگه، معتدل، سکنه 515 تن. آب آن از قنات.محصول غلات، زیره، پنبه، شغل اهالی زراعت، کرباس بافی، راه اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی از دهستان ریوند بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور، 6000گزی شمال باختری نیشابور. جلگه، معتدل، سکنه 212 تن. آب آن از قنات. محصول غلات، تریاک، شغل اهالی زراعت. راه فرعی به شوسه دارد. اغلب اهالی در نیشابور داد و ستد دارند. دفتر ازدواج و طلاق دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور، 12000گزی جنوب نیشابور. جلگه، معتدل، سکنه 74 تن. آب آن از قنات، محصول غلات، تریاک، شغل اهالی زراعت، راه مالرو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) قصبه ٔ مرکز بخش جنت آباد شهرستان مشهد، 180000گزی خاور مشهد، 12000گزی باختر جنت آباد. دامنه، معتدل، سکنه 357 تن. آب آن از قنات. محصول غلات، ذرت، پنبه، تریاک، منداب، میوجات، شغل اهالی زراعت و گله داری، راه اتومبیل رو. ادارات دولتی، بخشداری، دارایی، بهداری، آمار، گمرک، دبستان، دفتر ازدواج و طلاق، ژاندارمری، تلفن و 7 باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی از دهستان یوسف وند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد، 22هزارگزی باختر الشتر، 9هزارگزی باختر راه اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه. جلگه، سردسیر، مالاریائی، سکنه 360 تن. آب آن از رودخانه ٔ کهان، محصول غلات، تریاک، حبوبات، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، راه مالرو. دارای دبستان است. ساکنین از طایفه ٔ یوسف وند هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) رجوع به اندیمشک شود.

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی از دهستان قهاب رستاق بخش صیدآباد شهرستان دامغان، 15000گزی جنوب صیدآباد، 6000گزی ایستگاه امروان. جلگه، معتدل، سکنه 500 تن. آب آن از قنات. محصول غلات، حبوبات، پنبه، پسته، بادام، انگور. شغل مردان زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان کرباس بافی. دبستان، 4 باب دکان، باشگاه و ورزشگاه باستانی دارد. از ایستگاه سرخده راه فرعی دارد. مزرعه ٔ غیاث آبادجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی از دهستان زیراستاق بخش مرکزی شهرستان شاهرود، 2200گزی جنوب باختری شاهرود، 4000گزی جنوب شوسه ٔ متصل به راه آهن. جلگه، معتدل، سکنه 85 تن. آب آن از قنات. محصول غلات، پنبه، انواع میوجات، صیفی. شغل اهالی زراعت و گله داری، راه مالرو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی از دهستان خارطوران بخش بیارجمند شهرستان شاهرود، 108000گزی جنوب خاوری بیار، 90000گزی جنوب شوسه ٔ شاهرود به سبزوار. دشت، شنزار، معتدل، خشک، سکنه 90 تن. آب آن از قنات کوچک مختصر. محصول غلات، تنباکو، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، راه مالرو. زمستان از طایفه ٔ سنگسری و کرد و بلوچ جهت تعلیف احشام خود به نواحی این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی جزء دهستان کنار رودخانه ٔ مزدقان بخش حومه ٔ شهرستان ساوه، 24000گزی جنوب ساوه، 1000گزی راه ماشین رو ساوه به آوه. جلگه، معتدل، سکنه 135 تن، آب آن از رودخانه ٔ مزدقان (قره چای). محصول غلات، شغل اهالی زراعت، گله داری، گلیم و جاجیم بافی، راه مالرو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) ده مرکز بخش صالح آباد از شهرستان ایلام، 54000گزی جنوب باختری ایلام و 56000گزی همدان و 4000گزی خاور شوسه ٔ ایلام به همدان. مختصات جغرافیائی آن بدین شرح است: طول 46 درجه و 11 دقیقه، عرض 33 درجه و 29 دقیقه و ارتفاع آن 584 گز است. دشت گرمسیر، آب از زه آب رودخانه ٔ محلی و آب آشامیدنی از چشمه ٔ سم دلدل، محصول غلات مختصر، حبوبات، صیفی، لبنیات، شغل زراعت و گله داری است. راه فرعی به شوسه دارد. مرکز اداره ٔ بخشداری در این آبادی است ولی تابستان بواسطه ٔ اینکه سکنه ٔاکثر قراء بخش نزدیکتر به ایلام هستند در ایلام دایر است. دبستان و پاسگاه ژاندارمری دارد. مقبره ٔ امامزاده خاصعلی از نواده های امام چهارم علیه السلام در این ده واقع است و زیارتگاه ساکنین بخشهای شهرستان ایلام بوده و اکثر در حدود بهار به زیارت می آیند. به همین مناسبت به این ده خاصعلی میگویند. جمعیت قصبه در حدود 540 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران، 28000گزی باخترشهر ری، 2000گزی جنوبی رباط کریم. جلگه، معتدل، سکنه 202 تن. آب آن از قنات و رود کرج. محصول غلات، صیفی کاری، چغندر قند، شغل اهالی زراعت و قالی و جاجیم بافی، راه ماشین رو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی جزء بخش شهریار شهرستان تهران، 26000گزی باختری علیشاه عوض، 2000گزی راه ماشین رو فرعی کرج به اشتهارد. جلگه، معتدل، مالاریائی، سکنه 247 تن. آب آن از قنات. محصول.گندم، بنشن، پنبه، چغندر قند، باغات، شغل اهالی زراعت، راه ماشین رو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی جزء بخش شهریار شهرستان تهران، 11000گزی جنوب باختری علیشاه عوض، 7000گزی جنوب راه ماشین رو علی شاه عوض. جلگه، معتدل، مالاریائی، سکنه 44 تن، آب آن ازقنات. محصول غلات، سیب زمینی، چغندر قند، شغل اهالی زراعت. راه مالرو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی جزء دهستان راه جرد بخش دستجرد شهرستان قم، 18000گزی جنوب باختری دستجرد متصل به جاده ٔ شوسه ٔ قم به اراک، سر سه راهی اراک -تفرش -قم. کوهستانی، سردسیر، سکنه 274 تن، آب آن از قنات. محصول گندم، جو، یونجه، صیفی کاری، باغات انگور، شغل اهالی زراعت و گله داری. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی جزء دهستان بهنام سوخته ٔ بخش ورامین شهرستان تهران، 12000گزی شمال خاوری ورامین، 3000گزی راه جلیل آباد به کرم آباد. جلگه، معتدل، مالاریائی، سکنه 200 تن، آب آن از رودخانه. محصول غلات، صیفی کاری، چغندر قند. شغل اهالی زراعت. از جلیل آباد ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی جزء دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران، 140000گزی شمال باختر ورامین، 4000گزی خاور شوسه ٔ تهران -ورامین. جلگه، معتدل، مالاریائی، سکنه 276 تن، آب آن ازقنات. محصول غلات، صیفی کاری، چغندر قند. شغل اهالی زراعت. راه مالرو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی از دهستان کل تپه ٔ فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز، 3000گزی شمال سقز، کنار شوسه ٔ سقز-میاندوآب. کوهستانی سردسیر، سکنه 100 تن، آب آنجا از چشمه، محصول غلات، لبنیات و توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی از دهستان سورسور بخش کامیاران شهرستان سنندج، 24000گزی شمال خاور کامیاران، 8000گزی خاور کرمانشاه -سنندج. کوهستانی سردسیر، سکنه 70 تن. آب آنجا از چشمه، محصول غلات، لبنیات، توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری، راه مالرو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان دشت طاله ٔ بخش بانه ٔ شهرستان سقز، 18000گزی شمال باختری بانه، 4000گزی جنوب شوسه ٔ بانه -سردشت. سکنه 20 تن. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، 12000گزی خاور کرمانشاه شمال و کناره ٔ قره سو. دشت، سردسیر، سکنه 60 تن، آب آن از چشمه و قنات. محصول غلات، حبوبات، چغندر قند، تریاک مختصر، اشجار، شغل اهالی زراعت مختصر، گله داری. راه مالرو، تابستان از طریق منوچهرآباد اتومبیل میتوان برد. نام قدیم آن موریان بوده. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) قصبه ای از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان، 33000گزی شمال باختر همدان، کنار شوسه ٔ همدان -سنندج. دشت، سردسیر، سکنه 2300 تن، آب آنجا از قنات و رودخانه ٔ وهنان. محصول غلات، حبوبات، قلمستان، انگور، شغل اهالی زراعت و کسب روغن و پشم، صنایع دستی زنان، قالی بافی. پاسگاه ژاندارمری، دبستان. در حدود 60 باب دکان و چند قهوه خانه کنار شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

صالح آباد. [ل ِ] (اِخ) دهی از دهستان تیلکو بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج، 47000گزی شمال باختری دیواندره، 6000گزی شمال شوسه ٔ سقز. کوهستانی سردسیر، سکنه 120 تن، آب آن از چشمه و رودخانه، محصول غلات، حبوبات، توتون، لبنیات، شغل زراعت، پشم ریسی، جاجیم بافی، راه مالرو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

حل جدول

نام قدیم اندیمشک

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری