معنی صبار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
صبار. [ص َب ْ با] (ع ص) صیغه ٔ مبالغه از صبر. شدیدالصبر. بسیار شکیبا. شکیبا. (معجم البلدان).
صبار. [ص َب ْ با] (اِخ) نامی از نامهای خدا.
صبار. [ص ُ] (ع اِ) صُبّار. تمرهندی است:
مرا کرد محموم صداع خمار
رسان ساقیا آن شراب صبار.
میرنظمی (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 160).
رجوع به تمر هندی شود.
صبار. [ص ِ] (ع اِ) ج ِ صُبرَه. رجوع به صبره شود.
صبار. [ص ِ] (ع اِ) سربند شیشه و مانند آن. (منتهی الارب). سداد. (اقرب الموارد).
(صَ) [ع.] (اِ.) بادی که از جانب شمال شرقی می وزد.
بسیار شکیبا، شدیدالبصر، یکی از نام های خدای تعالی، کسی که ضمیرش در خدا و برای خدا و به وسیله خداست. (تصوف). [خوانش: (صَ بّ) [ع.] (ص.)]
بسیارشکیبا،
تمر هندی، انجیر هندی که نوعی کاکتوس است،
بسیار شکیبا
خرمای هندی انجیر هندی گل تافتونی، دیوانگی گولی سر بند شیشه چوب پنبه بردبار پر شکیب، زمین سوخته، جنگ سخت (صفت) بسیار شکیبا شدید الصبر، کسی که ضمیرش در خدا و برای خدا و به وسیله خداست و هر گاه جمیع بلایای دنیا بر او وارد شود عاجز نگردد، یکی از نامهای خدای تعالی. (اسم) انجیر هندی که نوعی کاکتوس است.
صَبّار، صَبُور- خیلی بردبار و شکیبا