معنی صراط در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

صراط. [ص ِ] (ع اِ) راه راست. (مهذب الاسماء). راه. (ترجمان جرجانی) (منتهی الارب). شارع. با سین هم لغتیست در آن. (از منتهی الارب). سبیل. طریق. یذکر و یؤنث: اهدنا الصراط المستقیم. (قرآن 6/1).
- صراط مستقیم، راه راست:
ای که در دنیا نرفتی بر صراط مستقیم
در قیامت بر صراطت جای تشویش است و بیم.
سعدی (طیبات).
حروف جمله ٔ «صراط علی حق نمسکه » را اهل جفر حروف نورانیه نامند. (کشاف اصطلاحات الفنون ص 351 ج 1).
- امثال:
به هیچ صراطی مستقیم نیست.
|| پلی است گسترده بر پشت دوزخ که ذکر آن در حدیث صحیح وارد است. و با سین هم لغتی است در آن. (منتهی الارب). پلی است که بر سر دوزخ باشد و آن از موی باریکتر است و از شمشیر تیزتر. (از منتخب) (غیاث). قنطره ٔ دوزخ. (دهار). پلی که میان بهشت و جهنم است. پلی میان بهشت و دوزخ. جسر ممدودبر متن جهنم ادق از موی و احدّ از شمشیر. اهل بهشت بحسب اعمال بد و نیک خویش از آن گذرند برخی مانند برق خاطف و برخی مانند باد وزان و برخی چون اسب تیزرو، و گنهکاران را پای بر آن بلغزد. (دستور العلماء). گفت آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله و سلم که زده خواهد شدصراط بر پشت دوزخ. پس می باشم من اول کسی که بگذرد آنرا. و مشهور است که صراط تیزتر است از شمشیر. و باریکتر است از موی و در حدیثی دیگر آمده است که بر بعضی مردم همچنین است. و بر بعضی مثل وادی وسیع و این چنان است که میگویند طول وقوف در محشر بر بعضی مقدار پنجاه هزار سالست و بر بعضی مقدار دو رکعت نماز. و این بنا بر تفاوت اعمال و انوار ایمان است. و آمده است که چون امت بر صراط بلغزند و درمانند فریاد کنند: وا محمدا، پس آن حضرت از شدت اشفاق به آواز بلند نداکند و گوید: رب امتی امتی. سؤال نمیکنم ترا امروز نفس و نه فاطمه را که دختر منست. این مبالغه از غایت اهتمام است از آن حضرت در باب امت و استخلاص ایشان، و دعای رسل در آنروز این است که: اللهم سلم سلم، و در حدیث دیگر آمده است که پیغمبر شما قائم باشد بر صراط و بگوید: رب سلم سلم. و قول آن حضرت برای طلب سلامت خواهد بود و از رسل نیز همچنین. و در حدیث آمده است که کسی نیک دهد صدقه را میگذرد بر صراط، هکذا فی مدارج النبوه للشیخ عبدالحق الدهلوی. (کشاف اصطلاحات الفنون). پل صراط را در ایران باستان چینوت و چینود گفته اند:
بر امید آنکه یابم روز حشر
بر صراط از آتش دوزخ نجات.
ناصرخسرو.
بگذرند از سر مویی که صراطش دانند
پس بصحرای فلک جای تماشا بینند.
خاقانی.
هزار بار بیک روز عقل را ز صراط
بقعردوزخ نفس و هوا فرودزنم.
عطار.
بندند باز بر سر دوزخ پل صراط
هر کس کزو گذشت مقیم جنان شود.
سعدی.
ای که در دنیا نرفتی بر صراط مستقیم
در قیامت بر صراطت جای تشویشست و بیم.
سعدی.

صراط. [ص ُ] (ع ص) شمشیر دراز. بسین هم لغتی است در آن. (منتهی الارب). رجوع به صراط شود.

فرهنگ معین

(ص) [ع.] (اِ.) راه، طریق.

فرهنگ عمید

راه، طریق،
* صراط مستقیم: راه راست: ای که در دنیا نرفتی بر صراط مستقیم / در قیامت بر صراطت جای تشویش است و بیم (سعدی۲: ۵۱۸)،

حل جدول

راه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

چینواد

مترادف و متضاد زبان فارسی

راه، سبیل، طریق

فرهنگ فارسی هوشیار

راه راست، طریق، صراط مستقیم

فرهنگ فارسی آزاد

صِراط، در بعضی آثار و اصطلاح، امتحاناتیست که برای عرفان الهی یا برای رستگاری باید طی نمود و با موفقیت از آن صراط عبور کرد،

صِراط، در اصطلاح اسلامی پلی است باریک مثل مو و برّان مثل شمشیر که در روز قیامت بین صحرای محشر و بهشت کشیده می شود و رستگاران براحتی از آن می گذرند،

صِراط، راه-طریق (جمع:صُرُط)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری