معنی صفرا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(ص.) مؤنث اصفر؛ زردرنگ، (اِ.) زرداب، مایعی زردرنگ و تلخ که از کبد ترشح می شود، مجازاً به معنی تندی. [خوانش: (صَ) [ع.صفراء]]
(زیستشناسی) مایعی زردرنگ در بدن انسان که از کبد ترشح میشود و در هضم چربیها نقش دارد، زرداب،
(طب قدیم) از اخلاط چهارگانۀ بدن،
[قدیمی، مجاز] هوس،
[قدیمی، مجاز] خشم، غضب،
* صفرا کردن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] تندخویی کردن، خشم گرفتن،
زرد آب
زرداب
زردآب
تلخه، زرداب، سودا، لو، زرد، زردرنگ
(صفت) مونث اصفر زرد رنگ، زرداب. یا کیسه صفرا ء. مخزنی است غشائی در زیر کبد قرار دارد. طولش 8 تا 10 سانتیمتر و پهنایش 3 تا 4 سانتیمتر است و دارای سه قسمت تنه و قعر و گردن می باشد. صفرائی که از کبد ترشح می شود از مجرای کبدی گذشته و وسیله کانال سیستیک وارد کیسه صفرا می شود و در آن جا غلیظ شده و به تناوب وسیله مجرای کلدوک در اثنا عشر وارد می شود مخزن صفرا. یا مخزن صفرا ء. کیسه صفرا، کیسه صفرا ء کیسه زرداب، خشم غضب، هوس سودا، جامه ای که در آن خطهایی زرد باشد. یا صفرا ء بر سر زدن. تند و عصبانی شدن. یا صفرا ء به سر آمدن. اندوهگین شدن.