معنی صله در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(ص لِ) [ع. صله] نک. صلت.
با دادن مالی به کسی احسان کردن،
(اسم) عطیه، احسان،
(اسم) جایزه،
(اسم) [قدیمی] مالی که پادشاهان در مقابل سرودن شعر به شعرا میبخشیدند،
* صلهٴ رحم:
دیدوبازدید و احوالپرسی از خویشاوندان،
نیکی و احسان به خویشان و نزدیکان،
اتحاد و پیوستگی خویشاوندان،
جایزه و پاداش
جایزه، پاداش
انعام، بخشش، پاداش، جایزه، خلعت
پاداش پا رنج چلپله نودارانی نوداران نوارهان نورهان نواخت (مصدر) عطا دادن، (اسم) بخشش انعام، (اسم) عطیه جایزه، (نحو) حروف زاید که معنی فعل بان تمام شود مانند: از با به باز بر تا در را جمع: صلات. یا صلت رحم. حمیت نمودن با خویشان و اقربا صله رحم.
صِلَه (تحریر عربی صله)، عَطیّه- احسان- جائزه (جمع:صِلات)،