معنی صمیمانه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

صمیمانه. [ص َ ن َ / ن ِ] (ص نسبی، ق مرکب) (از: صمیم + انه، پسوند اتصاف) از روی صمیمیت. از روی دوستی. خالصانه.

فرهنگ معین

(ص مر.) صمیم، صمیمی، (ق مر.) از روی صمیمیت، خالصانه. [خوانش: (صَ نِ یا نَ) [ع - فا.]]

فرهنگ عمید

از روی یک‌رنگی و دوستی، خالصانه، دوستانه،

حل جدول

خالصانه، دوستانه، بااخلاص

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

پای مردانه

مترادف و متضاد زبان فارسی

اخلاص‌آمیز، بااخلاص، صادقانه، قلباً، مخلصانه،
(متضاد) غیرصمیمانه

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ (صفت) صمیم صمیمی: روابط صمیمانه ای با او دارد، از روی صمیمیت خالصانه: یا او صمیمانه رفتار می کند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر