صنعت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فن، پیشه، حیله، چاره. [خوانش: (صَ عَ) [ع. صنعه] (اِ.)]
فرهنگ عمید
(اقتصاد) عملکرد هریک از مراکز تولیدی اعم از کارخانهها و کارگاهها: صنعت داروسازی،
(اسم) (اقتصاد) هریک از شاخههای تولید: صنعت فرش، صنعت سینما،
(اسم) پیشه، کار،
(اسم) (ادبی) در بدیع، هریک از آرایههای لفظی و معنوی: صنعت تشبیه،
(اسم) [قدیمی] هنر،
[قدیمی] تظاهر، تصنّع،
فرهنگ واژههای فارسی سره
فیار
مترادف و متضاد زبان فارسی
تکنیک، حرفه، ساختن، صناعت، صنع، فن، هنر
فرهنگ فارسی هوشیار
پیشه و هنر
فرهنگ فارسی آزاد
صَنْعَت، حرفه- عمل صانع و سازنده،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.