معنی صوفیگری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
صوفیگری. [گ َ] (حامص مرکب) صوفیی. تصوف. صوفی بودن:
کند حق ِ صوفیگری را اَدا
به یک چشم بیند بشاه و گدا.
ملاطغرا (از آنندراج).
(گَ) [ع - فا.] (حامص.) تصوف.
[عربی. فارسی]
صوفی بودن،
(اسم) تصوف،
تصوف
تصوف، درویشی، پشمینهپوشی
سوفیگری صوفیی تصوف صوفی بودن.
تصوف