معنی صیاغة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

صیاغه. [غ َ] (ع مص) صیاغت. زرگری. زرگری کردن. زیور و آلات زر ساختن. تسبیک. || آفریدن. || آراستن. || ساختن چیزی بر هیأتی مخصوص. (اقرب الموارد).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر