معنی ضخامت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ضخامت. [ض َ م َ] (ع اِمص) هنگفتی. تناوری. غلظت. غِلّت (لهجه ٔ محلی قزوین). کلفتی. ستبری: روباه ضخامت جثه بدید... (کلیله و دمنه).ستبرا. || (مص) کلان و فربه گردیدن. (منتهی الارب). تناور شدن. (تاج المصادر) (زوزنی) (مجمل اللغه) (دهار). فخامه. بزرگ تن شدن. (غیاث) (آنندراج).
(مص ل.) کلفت شدن، فربه شدن، (حامص.) کلفتی، ستبری. [خوانش: (ضَ مَ) [ع. ضخامه]]
ستبر شدن، کلُفت شدن، کلُفتی، ستبری،
فربه شدن،
ستبرا
درشتی، ستبرا، ستبری، قطر، کلفتی، چاقی، فربهی
تناوری، غلظت، کلفتی