معنی ضدی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ضدی. [ض َ دا] (ع مص) خشم گرفتن. (منتهی الارب).
ضدی. [ض َ دا] (ع اِ) خشم، یقال: انه لذوضدی، یعنی صاحب غضب است. (منتهی الارب).
در تازی نیامده ناسازی پتیاری همستاری خشمگین شدن کینه به دل گرفتن خشمگین، پر چون آوند ضدیت مخالفت مغایرت: ضو ء و ظلمت ضد اند چون ضدی وجود و عدم.
ضَدْی، (ضَدِیَ-یَضْدی) غضب کردن- خشم نمودن،