معنی طاری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
طاری. [] (ع اِ) درختی است هندی که چون او را زخم کنند آب بسیار از آن تراوش میکند. و از آن خمر و سرکه میسازند و مشهور بشراب طاری است و در افعال و خواص قریب است بشراب مویزی. (تحفه ٔ حکیم مؤمن). اطواق است و آن خمری است که از آب درختی که به هندی طاری نامند بعمل می آورند و آن را هری گویند و درخت آن به افراط در عظیم آباد و بنگاله هست و در بعضی جاها کمتر است. (فهرست مخزن الادویه).
طاری ٔ. [رِءْ] (ع ص) آینده. || ناگاه درآینده. (منتهی الارب). ظاهر شونده بر کسی ناگاه. فرودآینده از جائی. (غیاث اللغات). ج، طُرّاء و طُرَاء. (منتهی الارب). || ناگاه روی داده. عارض و ظاهر شونده: و این آوازه در اطراف گیتی طاری و به اکناف جهان ساری گشت. (جهانگشای جوینی).
آینده، ناگاه در آینده، ناگاه روی داده، عارض، گذرنده غیر - مقیم. [خوانش: [ع.] (اِفا.)]
ویژگی چیزی که به طور ناگهانی عارض شده است،
جاری،
(اسم، صفت) مسافر،
آینده، عارض، عارضی،
(متضاد) ذاتی، گزنده، گذرا، غیرمقیم،
(متضاد) متوطن، روان، جاری، مسافر
آینده، نا گاه در آینده، نا گاه روی داده عارض، گذرنده غیر مقیم مقابل متوطن.