معنی طرد کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
طرد کردن. [طَ ک َ دَ] (مص مرکب) راندن. دور کردن. نفی کردن. رجوع به طرد شود.
راندن، دور کردن، از خود راندن، کنار گذاشتن، تبعید کردن
راندن
مطرود کردن، دور کردن، از خود راندن، تبعید کردن، نفیبلد کردن، کنار گذاشتن
سپز کردن