معنی طرفه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

چیز تازه و نو و خوشایند، شی عجیب، شگفت آور، (ص.) معشوق، شعبده باز، حقه باز. [خوانش: (طُ فِ) [ع.] (اِ.)]

(مص ل.) یک چشم به هم زدن، (اِمص.) خونریزی رگ - های قرنیه چشم که بر اثر ضربه وارد بر چشم عارض شود. [خوانش: (طَ فِ) [ع. طرفه]]

فرهنگ عمید

منزل نهم از منازل قمر پس از نثره: نثره به نثار گوهرافشان / طرفه ز طرف دگر زرافشان (نظامی۳: ۴۶۱)،

شگفت،
[قدیمی] تازه، نو،
[قدیمی] خوشایند،
(اسم) [قدیمی] هرچیز نادر و شگفت،
[قدیمی] سخن ظریف و نیکو،

حل جدول

چیز تازه و خوشایند

مترادف و متضاد زبان فارسی

بدیع، بکر، تازه، نو، شاذ، شگفت، عجیب، کم‌نظیر، کمیاب، نادر، شوخ، ظریف، بازیگر، چشم‌بند، مشعبد، حقه‌باز، نیرنگ‌یاز، نیک، نیکو، زیبا، دلنشین، خوش‌آیند، نکته ظریف، لطیفه، سخن‌نغز

فرهنگ فارسی هوشیار

نقطه ای سرخ رنگ در چشم شگفت آور، نغز

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر