معنی طهارت کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
طهارت کردن. [طَ رَ ک َ دَ] (مص مرکب) پاک ساختن آدمی کالبد یا عضوی از اعضاء خویشتن را یا چیزهای دیگری را از پلیدیهای آشکارا و ظاهری: طَهور؛ طهارت کردن. (منتهی الارب):
نماز در خم آن ابروان محرابی
کسی کند که بخون جگر طهارت کرد.
حافظ.
(~. کَ دَ) [ع - فا.] (مص م.) پاک کردن، شستن اندامی که کثیف باشد.
تطهیر کردن، طاهر کردن، طهارت گرفتن، وضو کردن، غسل کردن، پاک کردن، نجاستزدایی کردن
(مصدر) پاک ساختن شخص کالبد یا عضوی از اعضای خویش یا چیزی دیگر را از پلیدی های ظاهری.