معنی طوارق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
طوارق. [طَ رِ] (ع اِ) ج ِ طارقه. (منتهی الارب). حادثه های سوء بشب. بلاها که بشب رسد: از طوارق ایام و حوادث روزگار مصون و محروس مانده. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 410). حواشی ممالک از سوابق خلل و طوارق زیغ و زلل پاک کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 365). از دست تصاریف زمان و طوارق حدثان در امان بودند. (جهانگشای جوینی).
بلاهای بد و ناگهانی
(صفت) ویژگی کسی که در شب و بهصورت ناگهانی میآید،
جمع طارقه، بلاها که به شب رسد