معنی ظنون در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ظنون. [ظُ] (ع اِ) ج ِ ظَن: و فرونهادن بار امل در مهب شکوک و منزل ظنون. (کلیله و دمنه).

ظنون. [ظَ] (ع ص) مرد سُست کم حیلت. || زن ِ ذات شرف که به جهت آن نکاح کنند. || مرد بدگمان. || چاه که ندانند آب دارد یانه. || چاه کم آب. || وام که ندانند گزارده شود یا نه، یعنی گیرنده بازدهد یا نی.

فرهنگ معین

مرد بدگمان، مرد سست و ضعیف که نتوان بدو اعتماد کرد. [خوانش: (ظَ) [ع.] (ص.)]

(ظُ) [ع.] (اِ.) جِ ظن،گمان ها، پنداشت ها.

فرهنگ عمید

ظن

مترادف و متضاد زبان فارسی

بددل، بدگمان، شکاک

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) مرد بد گمان، مرد سست و ضعیف که نتوان بدو اعتماد کرد. (اسم) جمع ظن گمان ها پنداشت ها. بد گمان: مرد

فرهنگ فارسی آزاد

ظَنُوْن، شخص پُر ظنّ- غیر قابل اطمینان-قابل تردید-ضعیف،

ظُنُوْن، اعتقادها-گُمان ها- تهمت ها و اتهام ها (بمعنای ظَنّ توجه شود)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری