معنی عادت کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
عادت کردن. [دَ ک َ دَ] (مص مرکب) خوی گرفتن. معتاد شدن:
چشم عادت کرده با دیدار دوست
حیف باشد بعد از او بر دیگری.
سعدی.
تدرب
خو گرفتن
خو گرفتن
آمختن مرو سیدن خوییدن (مصدر) خو کردن به چیزی خوگر شدن معتاد شدن، معمول گشتن متداول شدن، انس گرفتن به الفت گرفتن به.