معنی عادت کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

عادت کردن. [دَ ک َ دَ] (مص مرکب) خوی گرفتن. معتاد شدن:
چشم عادت کرده با دیدار دوست
حیف باشد بعد از او بر دیگری.
سعدی.

حل جدول

تدرب

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

خو گرفتن

کلمات بیگانه به فارسی

خو گرفتن

فرهنگ فارسی هوشیار

آمختن مرو سیدن خوییدن (مصدر) خو کردن به چیزی خوگر شدن معتاد شدن، معمول گشتن متداول شدن، انس گرفتن به الفت گرفتن به.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر