معنی عبث در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
عبث. [ع َ ب َ] (ع ص، اِ) هزل. (اقرب الموارد). هرز. (منتهی الارب). || (مص) کاری کردن که فایده آن معلوم نباشد یا فاعل آن را غرض درستی نبود. (اقرب الموارد).
- عبث گفتن، بی معنی و لاطائل حرف زدن. (ناظم الاطباء).
(اِمص.) انجام دادن کاری که فایده آن نامعلوم باشد، (ص.) کار و تلاش بیهوده و بی فایده. [خوانش: (عَ بَ) [ع.]]
بیهوده،
(قید) بهبیهودگی،
کاربیهوده
کار بیهوده
بیهوده، گزاف
باطل، بیثمر، بیفایده، بینفع، بیهوده، حرفمفت، مزخرف، هدر، هرز، هرزه، یاوه،
(متضاد) مثمر
هزل، هرز، کاری که فایده آن معلوم نباشد
عَبَث، لَهْو و لَعَب- مشغولیّات بیهوده و بی فایده- شوخی و بازی- کار بی فائده و بی نتیجه،
عَبَث، (عَبَثَ-یَعْبَثُ) بازی کردن- چیزی را بازیچه قرا دادن- حقیر شمردن- و کوچک داشتن،