معنی عجاهن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

عجاهن. [ع ُ هَِ] (ع اِ) خارپشت. || (ص) آنکه نسب وی صریح نباشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || دوست نوشاه (تازه داماد) تا که با زن خود خلوت نکرده باشد. (منتهی الارب). صدیق الجرل المعرس الذی یجری بین العروس و أهله فی الاعراس بالرسائل فاذا بنی بها فلا عجاهن. (اقرب الموارد). رسول میان عروس و اهل او. (منتهی الارب). زن دلاله. (مهذب الاسماء). وکیل نکاح. (منتهی الارب). || خادم. || طباخ. ج، عَجاهِنَه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || خوان سالار. (آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ خوالیگر، پیشیار، خارپشت، گمتبار

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر