معنی عدد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
عدد. [ع َ دَ] (ع اِ) شمار. || شمار گروه. || سالهای عمر کسی که بشمارند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || (مص) شمار کردن. (منتهی الارب). احصاء کل شی ٔ علی سبیل التفصیل. (تعریفات جرجانی).
عدد. [ع ِ دَ] (ع مص) برانگیخته شدن درد مارگزیده بعد از مدت. (منتهی الارب). برانگیخته شدن درد مارگزیده پس از یک سال. (از اقرب الموارد).
(عَ دَ) [ع.] (اِ.) شمار، شماره.
(ریاضی) کلمهای که شماره را بیان میکند،
شماره، تعداد،
[عامیانه، مجاز] کسی که بتوان به او توجه یا اعتنا کرد، فرد مهم: تو پیش او عددی نیستی،
عدد صحیح: (ریاضی) عدد اصلی، هر یک از عددهای ۴، ۳، ۲، ۱، و..،
عدد ترتیبی: (ریاضی) نشاندهندۀ مرتبۀ یک چیز در یک جمع است: یکم، دوم، سوم، ..،
عدد کسری: (ریاضی) بهصورت کسر نوشته میشود، مانند ۵/۱، ۴/۲، یک صدم،
عدت
رقم
شماره
شماره
رقم، شمار، شماره، نمره، تا، تعداد، دانه، راس، قلاده
شمار کردن، شمردن، شماره
عَدَد، تعداد-رقم-شماره-شمرده شده-معدود (جمع:اَعْداد)،