معنی عدلة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
عدله. [ع َ ل َ] (ع ص) مؤنث عدل و قد یؤنث. یقال رجل عدل و امراءه عدل و عدله؛ زن داد دهنده. (منتهی الارب).
عدله. [ع َ دَ ل َ] (ع ص، اِ) شایستگان گواهی. (منتهی الارب). المزکّون للشهود. تزکیه شوندگان از شهود. (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد). عُدَله.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.