عرد | در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی - جدول یاب

عرد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

عرد.[ع َ] (ع ص) سخت. (منتهی الارب). صلب. (اقرب الموارد). || ایستاده. (منتهی الارب). راست ایستاده. (از اقرب الموارد). برپا شونده. (منتهی الارب). || (اِ) خر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). حمار. (البیان والتبیین). || شرم مرد ایستاده. (از منتهی الارب). اندام مرد. انگیز نعوظ کرده. ذکر. (مهذب الاسماء). || بن و بیخ گردن. (منتهی الارب). جای پیوند گردن. (از اقرب الموارد).

عرد. [ع َ رَ] (ع مص) گریختن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || نیرو گرفتن جسم پس از بیماری. (از اقرب الموارد).

عرد. [ع َ رِ] (ع ص) سخت عُرُدّ.

عرد. [ع ُ رُ دد] (ع ص) سخت. عَرِد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عَرد. (منتهی الارب).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ بر پا بر پا شونده ایستاده، بیخ گردن گریختن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر