معنی عرض حال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

عرض حال. [ع َ ض ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) درخواست و استدعا. (ناظم الاطباء). دادخواست.شکایت. || ورقه ای که درخواست یا شکایت خود را در آن نویسند. (فرهنگ فارسی معین). درخواست نامه. عریضه. قسه. شکوائیه. و رجوع به عرض الحال شود.

حل جدول

عریضه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

دادخواست

کلمات بیگانه به فارسی

دادخواست

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر