معنی عساکر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

عساکر. [ع َ ک ِ] (ع اِ) ج ِ عَسکر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). لشکرها. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به عسکر شود.
- عساکر منصوره، عساکر نصرت مآثر، سپاه فیروزمند و مظفر. (ناظم الاطباء).
|| (اِخ) از اعلام است. (از منتهی الارب).

فرهنگ معین

(عَ کِ) [ع.] (اِ.) جِ عسکر؛ لشکرها.

فرهنگ عمید

عسکر

فرهنگ فارسی هوشیار

لشکرها

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر