معنی عشوه گری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
عشوه گری. [ع ِش ْ وَ / وِ گ َ] (حامص مرکب) عمل و حالت عشوه گر. عشوه سازی. عشوه کاری. (فرهنگ فارسی معین). دلفریبی و شوخ چشمی. (ناظم الاطباء):
یک زبان داری و صد عشوه گری
من و صدجان ز پی عشوه خری.
خاقانی.
- عشوه گری کردن، عشوه سازی کردن:
عشوه گری میکند لعل تو و طرفه آنک
عقل چو خاقانئی عشوه خری میکند.
خاقانی.
فرهنگ عمید
عشوهکاری، دلربایی،
فرهنگ فارسی هوشیار
کرشمه گری دل ربایی عمل و حالت عشوه گر عشوه سازی عشوه کاری.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.