معنی عصیب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

عصیب. [ع َ] (ع ص) سخت دشوار. (ترجمان القرآن جرجانی). سخت و دشوار. (دهار): یوم عصیب، روز سخت گرم یا روز سخت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و نیز گویند: لیله عصیب، و عصیبه بکار نرود. (از اقرب الموارد): و لما جأت رسلنا لوطاً سی ٔ بهم و ضاق بهم ذرعاً و قال هذا یوم عصیب (قرآن 77/11)، و چون رسولان ما بر لوط آمدند، بدانان محزون شد و طاقت او تنگ شد و گفت این روزی است سخت و دشوار. || شُش با روده ها درپیچیده و بریان کرده. (منتهی الارب). ریه و جگر سفید که با روده پیچیده شود و بریان کنند. (از اقرب الموارد). یک نوع طعام که از روده ٔ آکنده از شش و دل ترتیب دهند. (ناظم الاطباء). جگرآکند. (دهار). زویج. زونج. ج، عُصُب، أعِصبه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد):
عصیب و گرده برون کن وز او زونج نورد
جگر بیاژن و آگنج را بسامان کن.
کسائی.

عصیب. [ع ُ ص َ] (اِخ) جائی است به بلاد مزینه. (منتهی الارب) (از معجم البلدان).

فرهنگ معین

(عَ ص) [ع.] (اِ.) نوعی خوراکی درست شده از روده گوسفند که آن را از دل و جگر انباشته باشند.

فرهنگ عمید

نوعی غذا که از رودۀ آکنده از دل و جگر درست می‌کنند، جگرآکند،

فرهنگ فارسی هوشیار

سخت دشوار، روز سخت گرم یا روز سخت

فرهنگ فارسی آزاد

عَصیب، شدید، سخت، زیاد (جمع: عُصُب، اَعصِبَه)،

یَومٌ عَصِیب: روز بسیار گرم،

اَمرٌ عَصِیب: امر سخت و عسیر

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر