معنی علاقمند در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
علاقمند.[ع َ ق َ / ق ِ م َ] (ص مرکب) رجوع به علاقه مند شود.
حل جدول
دوستدار
فرهنگ واژههای فارسی سره
دلبسته، دوستدار
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) کسی که تعلق خاطر دارد علاقه مند، مرتبط، منسوب، کسی که مسو ء ول مالیات محلی است.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.