معنی علاقه مند در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
علاقه مند. [ع َ /ع ِ ق َ / ق ِ م َ] (ص مرکب) محب دوستار. خواستار. به دل دوست دارنده. دارای علاقه. علاقه دار. || مرتبط. (ناظم الاطباء). || منسوب. || متعلق. || کسی که مسؤول مالیات محل ویا ده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به علاقه دار شود.
دارای علاقه، دوستدار، آن که به کسی یا چیزی دلبستگی دارد،
دوستار
دوستدار
دوستدار
علاقه دار: خویشاوند، مهر ورز (صفت) کسی که تعلق خاطر دارد علاقه مند، مرتبط، منسوب، کسی که مسو ء ول مالیات محلی است. دوستدار، علاقه دار