معنی علوفه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ معین
(عُ فِ) [ع. علوفه] (اِ.) خوراک چهار - پایان.
فرهنگ عمید
(زیستشناسی) = علف
[قدیمی، مجاز] آذوقه،
مترادف و متضاد زبان فارسی
علف، علفه، علیق
فرهنگ فارسی هوشیار
هر چه ستور بخورند، خوراک ستور
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.